آسمان ها که پُر از غرش پرواز بُوَد
به تن خسته ی تو زمزمه ی ساز بود
با سر انگشت هدایت بنوازی آن را
نظم و ترتیب تو چون نغمه ی شهناز بود
شامگاهان که همه سر بگذارند به خواب
عشق بازی تو از نیمه شب آغاز بود
دیده در پنجره و صفحه ی گردان داری
چشم بیدار تو چون قرقی و شهباز بود
ناخدا را به بلایا شده ای راهنما
پند و اندرز تو در حادثه اعجاز بود
تو نباشی دل هر هادی پرواز غمین
صوت تو مایه ی دلگرمی و تن ناز بود
می رود با دل آسوده به هر شهر و دیار
چون که در پشت سرش مثل تو سرباز بود
گوشه ی غمکده ی خویش شدی سرد و خموش
مرهم درد تو هم ، حافظ شیراز بود
https://t.me/IranATCA
https://eitaa.com/iranatc
بدون دیدگاه